آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

آتليه

آتليه حدود يك ماه پيش با هم رفتيم آتليه و تو كلي عكسهاي قشنگ گرفتي و من هم همين طور البته عمو و زنعمو هم در كنار تو عكسهاي زيبا گرفتند . پنج شنبه شب رفتيم و عكسهاي را گرفتيم واي خداي من يكي از يكي قشنگتر البته وقتي رسيديم تو روي پاي من توي ماشين خوابيده بودي من هم تو را دادم بغل زنعمو و با بابا و عمو امير رفتيم داخل كه يك ربع نشد ديدم آمدي داخل آتليه خلاصه آدرينا بانو كل آتليه هم دلشان برات ضعف رفته بود مخصوصاً براي عكس گريه شب كه رفتيم خونه خاله مهشيد كه پاش داغونه و توي گچه ... يكي از دوستان نوشين جون اون جا بود به نام ويدا خانم كه قبلاً يكبار ديگه هم تو را ديده بود و عاشقت شده بود ... كلي حال كرد كه ما رفتيم اونجا....
15 ارديبهشت 1390

خانه تکانی

خانه تكاني   امروز يك نفر آمد خانه ما را تميز كنه اما توي فسقلي همه اش اون وسطها داشتي شيطوني مي كردي آخر سر مجبور شديم تو را بفرستيم پايين خونه مامان بزرگ .   خانمي كه اومده بود خونه را تميز كنه وقتي داشت نهار مي خورد متوجه مهرباني بيش از اندازه تو شد يك سبزي خودت مي خوردي يك دانه مي دادي اون خانم يك برنج خودت مي خوردي يكدانه مي دادي اون خانم  و بعد هم كه رفتي بغلش و پايين هم نمي آمدي وقتي عصر كارش تمام شد دلش نمي خواست بره اينقدر كه از تو خوشش آمده بود .         ...
15 ارديبهشت 1390

خانه تکانی

خانه تكاني امروز يك نفر آمد خانه ما را تميز كنه اما توي فسقلي همه اش اون وسطها داشتي شيطوني مي كردي آخر سر مجبور شديم تو را بفرستيم پايين خونه مامان بزرگ . خانمي كه اومده بود خونه را تميز كنه وقتي داشت نهار مي خورد متوجه مهرباني بيش از اندازه تو شد يك سبزي خودت مي خوردي يك دانه مي دادي اون خانم يك برنج خودت مي خوردي يكدانه مي دادي اون خانم و بعد هم كه رفتي بغلش و پايين هم نمي آمدي وقتي عصر كارش تمام شد دلش نمي خواست بره اينقدر كه از تو خوشش آمده بود . ...
15 ارديبهشت 1390

خانه تکانی

خانه تكاني امروز يك نفر آمد خانه ما را تميز كنه اما توي فسقلي همه اش اون وسطها داشتي شيطوني مي كردي آخر سر مجبور شديم تو را بفرستيم پايين خونه مامان بزرگ . خانمي كه اومده بود خونه را تميز كنه وقتي داشت نهار مي خورد متوجه مهرباني بيش از اندازه تو شد يك سبزي خودت مي خوردي يك دانه مي دادي اون خانم يك برنج خودت مي خوردي يكدانه مي دادي اون خانم و بعد هم كه رفتي بغلش و پايين هم نمي آمدي وقتي عصر كارش تمام شد دلش نمي خواست بره اينقدر كه از تو خوشش آمده بود . ...
15 ارديبهشت 1390

آغاز به راه رفتن

 آغاز  به راه رفتن جیگر طلای مامان ٠٤-٠٢-١٣٩٠ اولین روزی که آدرینا تنها و بدون کمک یک قدم برداشت     ٥-٠٢-١٣٩٠ دومین روزی که آدرینا تنها و بدون کمک هفت قدم برداشت     ...
15 ارديبهشت 1390

آغاز به راه رفتن

آغاز به راه رفتن جیگر طلای مامان ٠٤-٠٢-١٣٩٠ اولین روزی که آدرینا تنها و بدون کمک یک قدم برداشت ٥-٠٢-١٣٩٠ دومین روزی که آدرینا تنها و بدون کمک هفت قدم برداشت ...
15 ارديبهشت 1390

آغاز به راه رفتن

آغاز به راه رفتن جیگر طلای مامان ٠٤-٠٢-١٣٩٠ اولین روزی که آدرینا تنها و بدون کمک یک قدم برداشت ٥-٠٢-١٣٩٠ دومین روزی که آدرینا تنها و بدون کمک هفت قدم برداشت ...
15 ارديبهشت 1390

آغاز به دندان در آوردن

  آغاز به دندان در آوردن درست بعد از تولدت 27/ فروردين /90 دندان درآوردي يك دندان پايين كه البته تازه 03/02/90 از زير لثه اومد بيرون نه كامل .     خيلي خيلي خانمي هزار تا الله اكبر فداي اون چشمهات جيگر طلاي مامان   ...
15 ارديبهشت 1390

آغاز به دندان در آوردن

آغاز به دندان در آوردن درست بعد از تولدت 27/ فروردين /90 دندان درآوردي يك دندان پايين كه البته تازه 03/02/90 از زير لثه اومد بيرون نه كامل . خيلي خيلي خانمي هزار تا الله اكبر فداي اون چشمهات جيگر طلاي مامان ...
15 ارديبهشت 1390

آغاز به دندان در آوردن

آغاز به دندان در آوردن درست بعد از تولدت 27/ فروردين /90 دندان درآوردي يك دندان پايين كه البته تازه 03/02/90 از زير لثه اومد بيرون نه كامل . خيلي خيلي خانمي هزار تا الله اكبر فداي اون چشمهات جيگر طلاي مامان ...
15 ارديبهشت 1390